ر‌نگین کمان

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند *** وانکه این کار ندانست در انکار بماند .

ر‌نگین کمان

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند *** وانکه این کار ندانست در انکار بماند .

شب آرزوها

امشب!

 آرزویی کن . . .  

گوشهای خدا پر از آرزوست  

و دستهایش پر از معجزه 

آرزویی کن . . .  

شاید کوچکترین معجزه اش  

بزرگترین آرزوی تو باشد !   

پ.ن: خیلی زیاد برام دعا کنید.

 

یک نگاه مهربان ما را بس است . . .

سلام  

سلامی به زیبایی بهار 

سلامی به زیبایی حضور گرم شما همراهان گرامی که با گذاشتن کامنتهاتون امیدوارم می کنید که باز هم بیام تو این جمع و بنویسم . 

 

........................................................................ 

نمی دونم از کدوم مطلب بنویسم . از کجا شروع کنم. به اندازه ی ۳ ماه حس نوشتن تو وبلاگ رو دارم اما زبونم بند میاد و نوشتنم نمیاد.  

فقط همینقدر می تونم بگم که : 

خدایا چطور ازت تشکر کنم .... چرا نمی تونم ذره ای که شایستگی بندگی ات رو داشته باشم ازت سپاسگار باشم. واقعا تا کی من اشتباه کنم و تو ببخشی....... 

  اینبار به جای پانوشت می خوام یکی از آرزوهامو بنویسم واسه همین به نظرم تیتر پانوشت براش خیلی کم ارزشه :  

ای کاش مثل اون موقعی که تازه بدنیا اومده بودم پاک و معصوم بشم و بعد با خیالی آسوده از دنیا برم. 

 

ای کاش ......................................................................................... 

 

یک نگاه مهربان ما را بس است!

نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی . . .


حرف هایی هست برای نگفتن

                    و ارزش عمیق هر کسی

                             به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.


       دکتر علی شریعتی



پ.ن: سال نو پیشاپیش بر همه ی شما دوستان عزیز مبارک. امیدوارم سالی سرشار از امید و سلامتی و خیر و برکت برای همه مون باشه . فقط یادمون نره موقع تحویل سال برای ظهور امام زمان « عج »  و شفای همه ی مریض ها مخصوصا اونهایی که دیگه تنهاترین امیدشون فقط به خداست و از دست هیچ دکتری کاری برنمیاد دعا کنیم ....


یا علی .

آخرین چهارشنبه ی سال ۸۹

سلام دوستان عزیزم.   

حال همه خوبه ان شاء الله.   

امیدوارم تو این چهارشنبه ی آخر سال همه ی غم و غصه هاتون تو آتیش بسوزه و خاکستر شه . 

پیشاپیش سال نو بر همه ی شما عزیزان مبارک. 

بزودی با وبلاگ تکونی جدید بروز میشم. 

پ.ن: راستی یادمون  نره اول از دلمون شروع به خونه تکونی کنیم. 

  

التماس دعا  

 یا علی

خدایا امیدم تویی ناامیدم نکن . . .

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را !

به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم. به خدا گفتم: «آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟»

جواب ‏او مرا شگفت زده کرد. او گفت: «آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟»

پاسخ دادم: «بلی.»

فرمود: ‏«هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نکردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من ‏باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت ‏رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی ‏که بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏کرد.»

‏خداوند در ادامه فرمود: «آیا می‏ دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با ‏سختی ها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ‏ساختی. من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم. ‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنند. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می ‏ کنی و قد می کشی!»

‏از او پرسیدم: «من ‏چقدر قد می‏ کشم.»

‏در پاسخ از من پرسید: «بامبو چقدر رشد می کند؟»

جواب دادم: «هر ‏چقدر که بتواند.»

‏گفت: «تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که ‏بتوانی.»


پ.ن1: امروز خیلی دپرس بودم . تقریبا همه این حرفها رو با خدا می گفتم و برای یکی از دوستان صمیمی و قدیمی ام که حدود ۳ یا ۴ ساله همدیگه رو ندیدیم. و جفتمون از این وضع خسته شدیم . بعد از اینکه براش کامنت گذاشتم اومدم ایمیلهامو چک کنم که  این ایمیل بسیار زیبا رو از دوست عزیزم سعیده برام ارسال شده بود، خوندم، باید بگم خیلی روم تاثیر گذاشت، زنگ زدم و ازش تشکر کردم.

سعیده جون ممنون از اینهمه لطف شما بابت این ایمیل زیبا .

ممنون که همیشه به یادمی و برام دعا می کنی. به امید دیدار عزیزم.

پ.ن2: این جمله رو مینا یکی از دانش آموزام همیشه بالای برگه ی امتحانیش می نوشت: « خدایا امیدم تویی ناامیدم نکن . . . »

رسالت های یک وبلاگ نویس ...

« هوالمحبوب »

 موضوع مسابقه وبلاگ نویسی موفقیت: یک انسان علاوه بر رسیدگی به مسائل شخصی چه رسالت های دیگری دارد. 

مطلب رو با سخن زیبایی از کتاب « دفتر های سبز دکتر علی شریعتی » شروع می کنم ؛

« انسان بیش از زندگی است٬ 

                         آن جا که هستی پایان می یابد٬ 

                                                            او ادامه می یابد. » 

اگه خداوند رو همیشه کنارمون احساس کنیم و حواسمون باشه که همه ی اعمال ما با یه دوربین ثبت و ضبط می شه هیچوقت گناه نمی کنیم. اگه واقعا معتقد باشیم امام زمان «عج» زنده است و یه روزی ظهور می کنه و شهرمون میشه مدینه ی فاضله هیچوقت از انسانیت دور نمی شیم . وظیفه ی ما به عنوان یه مسلمان و منتظر واقعی باید کمک به نیازمندان تا حد امکان و عمل به واجبات (‌و مستحبات تا حد امکان )‌ باشه .  

رسالت من انسان تو این دنیا زمانی تحقق پیدا می کنه که به قرآن عمل کنم مثلا حق دیگران رو رعایت کنم ٬ به بزرگترها مخصوصا پدر و مادرها احترام بذارم٬ به موقع صحبت کنم و به حقوق دیگران احترام بذارم و ... . 

 می تونیم از کارهای کوچیک شروع کنیم٬ مهم نیت اعمال ماست. امید دادن و قوت قلب به یه  آدم عصبانی و ناامید می تونه خیلی کار قشنگی باشه. 

 یادمون باشه حداقل کاری که می تونیم واسه ی همدیگه انجام بدیم دعا کردنه .    

پ.ن۱: « خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است٬ چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است. » 

پ.ن۲: اگر هر کاری رو خالصانه انجام بدیم و رنگ و بوی خدا داشته باشه٬ به انسانیت نزدیکتر شده.  

                          « خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار »

اللهم عجل لولیک الفرج

« السلام علیک یا مهدی المنتظر القائم » 

 

یکسال گذشت و دوباره تولدت را جشن میگیریم . با عشقی دوچندان به حضور شما در این جشن شرکت می کنم . ۴۰ روز عهد بستم . با تمام تلاشم با اینکه خیلی سخت بود اما تا حدودی توانستم ترک گناه کنم . هرچند میدانم دلت از دست ما شیعیانت خون است یا امام مهربان . اما بدون کمک شما و بدون رحمت خداوند ما هیچ هیچیم . حرف های ناگفته ی زیادی دارم . اینبار که به گدایی خانه ی خدا میروم دوباره عهد میبندم و امیدوارم دیگر عهد و پیمان نشکنم .  

قرار ما بعد از نماز صبح .

 منتظر ظهورت هستم . 

یا علی