ر‌نگین کمان

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند *** وانکه این کار ندانست در انکار بماند .

ر‌نگین کمان

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند *** وانکه این کار ندانست در انکار بماند .

به نام خدای خوبم که هر چه بخواهم زیباتر با نامش شروع کنم کمتر موفق می شوم...

به نام خدای کربلا، خدای رقیه، خدای زینب، خدای حسین ، خدای عباس، خدای سجاد، خدای حر، خدای .... خدای عشق ....خدای علی اصغر، خدای علی اکبر ، خدای 72 تن، به نام خدایعشق ... 

به نام خدای ع ش ق ........................................

نمی دونم چطور بنویسم، با نام کدام حدیث عشق شروع کنم. نامهایی که بالا نوشتم به ترتیب نامهایی بود که به ذهنم میان و دیگه نمی رن ....

خدایا، من چطور باید ازت بخوام منو ببخشی، خدایا من چطور باید به کربلا فکر کنم، خدایا چطور باید گریه کنم، چطور فکر کنم .... ؟؟؟

خدایا من چطور میتونم بفهمم، چطور محرم رو بشناسم، خدایا ... این الطالب بدم المقتول بکربلا... ؟؟؟

خدایا چطور توبه کنم... چطور توبه نشکنم... خدایا یاد کربلا میوفتم ، یاد غزه ، خدایا علی اصغرهارو هرشب تو تلوزیون نشون میده که به دست اسرائیلی ها ( یزیدان زمانه ) هر روز بیشتر شهید می شن .... خدایا چطور ، چطور مبارزه کنیم با جنگ نرم ... 

هجوم کلمات و حوادث تو ذهنم رژه می رن .... 

پ.ن: خدایا میشه منم به آرزوی بزرگم برسم، خدایا میشه منم کربلایی بشم...؟؟؟ خدایا تو رو به گلوی حضرت علی اصغر قسمت می دم، این اشکها که از ته قلب سوخته ام میریزه آرزوها داره ... خدایا التماست می کنم  و منتظرم .


امروز

و امروز باز فکر امروز افتادم . . .  

چه غریب مانده بود و انگار مدتها بود به او سر نزده بودم .  

دیروز کمی از فرصتم را گرفت و فردا تمام عمرم را ....  

تنها اندکی در امروز مانده بودم . چه دلنشین و دوست داشتنی است امروزم ...  

وقتی می نگرم تمام تلاشم برای امروزم بود خیلی خوشحال می شوم ولی وقتی میبینم دیروز چه ناامید بودم به خودم ناامیدتر می شوم ... 

ولی امروز هر چه هست زیباست ....   

و من دوباره امیدوار می شوم . . .  

 

پ.ن۱: تو مرکز دنیایی,این از همه چیز مهم تراست . خودت را برای تمام اشتباهاتت ببخش,همین الان . 

خانه تکانی دل ...

سلام . 

امیدوارم غیبت طولانی منو ببخشید. از همه ی دوستانی که در نبود من تو این چند ماه به وبلاگ رنگین کمان سر زدن و نظر گذاشتن تشکر می کنم.  

یه پیشنهاد : 

کم کم سال ۹۰ داره تموم میشه . نمی دونم چقدر تونستیم به برنامه هامون و آرزوهایی که موقع سال تحویل داشتیم برسیم اما امسال هم با تمام کمی و کاستی هاش و با تمام شادی ها و زیبایی هاش داره تموم میشه .  

می خواستم یه ختم قرآن به هر نیتی که دوست دارید بگیریم و از همه ی هم وبلاگی ها و بازدیدکنندگان محترم دعوت می شه تا از ۳۰ جزء قرآن کریم جزء انتخابی خودشونو در قسمت نظرات اعلام کنند.  

   

 

شاد و سلامت و برقرار باشید و تو خونه تکونی دلتون همه ی بدی هارو بریزید بیرون و بجاش خیر و نیکی قرار بدیم و برای سلامتی امام زمان و تعجیل در ظهورش حتما دعاکنیم.   

  • من جزء ۲۹ و ۳۰ رو انتخاب کردم .

 

پ.ن: الهی آن ده که آن به. 

محرم

السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. 

 

محرم دوباره از راه رسید ... 

بدون اینکه امسال یادم باشه کی لباس مشکی مو در بیارم تا بپوشم یه دفعه سر بلند کردم و دیدم همه گریانند و سیاه پوش ... 

همه جا هیاهویی به نام عزاداری محرم و امام حسینه .... 

یعنی واقعا تو این همه هیاهو و سر و صدا امام حسین رو شناختیم ...؟؟؟ 

هدف قیامشو درک کردیم ؟؟؟ 

امسال هم براش اشک می ریزم اما کاش درکم بیشتر از اشک هایی باشه که براش می ریزم . 

ای کاش بدونم که این اشکهارو برای زخم های تنش نباید ریخت!!! 

ای کاش این جمله ی زیبای دکتر علی شریعتی و واقعا درک کنم که می گه: 

امام حسین (ع) تشنه ی آب نبود بلکه تشنه ی لبیک بود. افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند. 

ای کاش درک کنیم حج نیمه تمام امام حسین برای چه بود. 

ای کاش کمی درک کنیم و بعد از دنیا برویم.  

پ.ن:  

خدایا: عاجزانه ازت می خوام کمکم کنید تا بهتر بفهمم . تا بیندیشم . . .  

***************************************************************** 

التماس دعا

باز باران بارید . . .

« ببار بارون » 

چه حس عجیبیه وقتی چتر داشته باشی اما بازش نکنی و بخوای نم نم بارون گونه هاتو بوسه باران کنه . . .  

چقدر ناز و دوستداشتنیه وقتی تو رختخوابم صدای موسیقی دلنواز بارون رو میشنوم که بهم میگه میشنوی این همه عشق برای توست ... 

دیشب که داشتم می خوابیدم با انبوهی از مشکلات و دلخوریهای روزانه صدای قشنگ بارون صدام زد. . . !!! 

 آره خدا بود که داشت بهم میگفت:« یعنی تو عشق منو یادت رفته.  »

به همین زودی منو فراموش میکنی درحالیکه همیشه میگی من به تو یقین دارم خداوند . . . !!! 

٬******************************

بی سابقه بود نیمه های شب بیدار بشم . ساعت نزدیک ۲ سحر بود که بیدار شدم . خواب از سرم پریده بود .  

صدای شرشر بارون منو یه دفعه نگران کرد. . . !!! 

به یاد گل های تو باغچه افتادم که چطور تو این سرما بارون رو تحمل می کنند ... 

تو هین فکر بودم که انگار صدایی از تو باغچه به گوشم رسید که می گفتند: ما خیلی خوشحالیم از اینکه سجده گاه باران هستیم و ریشه در زمین داریم.  

زمینی که سخاوتمندانه ما رو در آغوش گرفته و بارانی که سیرابمون میکنه ....  

ما عاشق بارانیم . . . و تو نیز عاشقی که با صدای خدای باران بیدار شدی و ستایشش می کنی . . .  

خیلی خوشحال شده بودم و احساس میکردم یقین دوباره در تن و جانم جاری شده . . .  

 

********************************************* 

پ.ن۱: باز باران بارید. خیس شد خاطره ها. مرحبا بر دل ابری هوا . . . هر کجا هستی باش . آسمانت آبی و تمام دلت از غصه ی دنیا خالی . 

پ.ن۲:تا حالا زیر بارون گریه گردید ؟حتما امتحان کنید خیلی آروم میشید ! 

 

 

با خودکار قرمز می نویسم . . .

* * * یا الله * * *

میخوام این بار با خودکار قرمز بنویسم  

بنویسم از بودن، از حضور،  از حیات، از خداوند زیبا . . .

بهتره مطلبو با جمله ای که چندی پیش جایی خوندم شروع کنم:

 « امروز برای خدا چه کرده ای ... ؟؟؟ »

What have you down, for god , today ???

خیلی فکر کردم تا جواب این سوالو پیدا کنم !!! اما انگار مخم هنگ کرده بود . هر چقدر فکر کردم دیدم چیزی به ذهنم نمیرسه .

تصمیم گرفتم این جمله رو با خودکار قرمز بنویسم و بچسبونم رو دیوار روبروم تا یادم نره هر از گاهی کاری از دستم بر میاد انجام بدم حتی یه الهی شکر از ته قلب .

البته نه اینکه تا حالا هیچ شکر و سپاس خدا نکرده باشم . نه اینطور نیست اما احساس کردم گناهام باعث از بین رفتن اعمالم شده  .

اما همچنان تو این فکرم که چه کاری باید انجام میدادم که تا حالا انجام ندادم .

اگه به ذهن شما رسید برام حتما کامنت بذارید (خیلی ممنون میشم ) .  

پ.ن: « و ما هو الا بظلام للعبید . »    ( سوره ق ) 

التماس دعا

یا حق

ام الیجیب المظطر اذا دعاه و یکشف السوء  

 

خدایا . . .  

کمکم کن . . .  

از افتادن برگی از درخت گرفته تا فکری که از ذهنم می گذرد آگاهی . . .  

عزیزی می گفت تماما خود را به خدا بسپار... 

و اکنون خودم را به تو می سپارم و با تمام توانم تلاش می کنم و از درون فریاد می زنم  

ای خداوند من به تو و به رحمت تو امیدوارم . . . 

درهای رحمتت را به زندگی ام بگشا . . . 

 یا علی